ابو عبدالله حاکم نیشابوری
ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن محمد حمدویه نعیم بن الحاکم ( تولد به سال ۳۲۱ هجری قمری- وفات به سال ۴۰۵ قمری – ۹۳۳–۱۰۱۴ میلادی ) محدث برجسته، فقیه شافعی، تاریخنگار محلّی و قاضی ایرانی در سدهٔ چهارم قمری و اولین مورخ شناخته شده تاریخ نیشابور و از جمله علمای بزرگ این دیار است.
در مورد اهمیت بخش جغرافیایی و تاریخی کتاب تاریخ نیشابور نیز استاد شفیعی کدکنی، که خود مصصح این کتاب است، میگوید: « این بخش، مهمترین بخش کتاب است و از ارزش بسیار برخوردار، بیشترین اطلاعات موجود را دربارهٔ پیشینهٔ نیشابور قبل از اسلام و ساختار شهر و رُستاقها و دیههای پیرامون آن و میدانها و محلات و کوچهها و مقابر و مساجد و دیگر ابنیهٔ آن در اختیار خواننده قرار میدهد؛ مجموعهٔ قابل ملاحظهای از نامهای جغرافیایی که اغلب آنها در هیچ جای دیگر، نمیتوان یافت و به همین دلیل ضبط دقیق آنها در مواردی با دشواری بسیار روبروست ».
استاد شفیعی کدکنی در ذکر خاطره ای که به معرفی کتاب تاریخ نیشابور و اهمیت علمی و فرهنگی آن، پیش از چاپ مرتبط است، بیان نموده:
« دوستى كه نمونه هاى چاپى اين كتاب را روى ميز كار من ديده بود، گفت: مثل اين است كه دفترچه تلفن نيشابور هزار سال پيش را از زير خاك درآورده و چاپ كرده اى. گفتم: پيش از تو هم پروفسور ريچارد فراى كه آرزو داشت روزى توفيق نشر اين كتاب را بيابد، چنين تعبيرى دارد كه به ظاهر اين كتاب Guide Street “of Kind A” به نظر مى رسد.
بارى، درست است كه از روى اين دفترچه تلفن، با هيچ كس نمى شود تماس گرفت، ولى هزاران نكته اجتماعى و تاريخى از آن مى توان آموخت، و كمترين فايده آن، اينكه مجموعه تيپيكالى از نام هاى مردم نيشابور اين عصر را، بدون هيچ گونه قيد و شرطى جمع آورى كرده و در اختيار ما قرار داده . . »
ابو عبدالله در ۳ ربیعالاول سال ۳۲۱ هجری قمری در نیشابور بهدنیا آمد. ابو عبد اللّه 84 سال عمر كرد و تقريبا 75 سال از اين 84 سال را به تحصيل و تدريس و تأليف گذرانيد. حاكم در طلب دانشهاى زمان خويش به اقطار مختلف عالم اسلامى از عراق و حجاز و ماوراء النهر و ديگر بلاد خراسان سفر كرد. القابی نظیر امام المحدثین و محدث الخراسان نشان از جایگاه علمی حاکم نیشابوری دارد.
ابن خلکان علت شهرت وی را به حاکم، اشتغال او به منصب قضا دانسته، گرچه حاکم از جمله القابی بوده است که محدّثان آن را برای کسانی به کار میبردهاند که به جمیع احادیث، از حیث متن و سند و جرح و تعدیل و تاریخ، احاطه داشته باشد. حاکم نیشابوری به ابن البَیع ( بَیع به معنای کسی است که میان بارزگانان واسطهگری میکند ) شهرت داشته است که احتمالا نشاندهنده شغل نیاکان اوست. نسبت ضبّی و طهمانی را نیز از اجداد مادریِ خود گرفته است.
حاکم در کودکی، نزد پدر و داییاش تحصیل علم را آغاز کرد. نخستینبار در نُه سالگی سماع حدیث کرد و در سال ۳۳۴ هجری نزد ابو حاتم ابن حبان حدیث شنید. وی از پدرش ــ که موفق به دیدار مسلم بن حجاج، صاحب الجامعالصحیح، شده بود ــ حدیث روایت کرده است. حاکم قرآن را در خراسان و عراق نزد ابو عبد اللّه محمد بن ابیمنصور صرام و احمد بن سهل اشنانی و استادان دیگر آموخت. در فقه شاگرد ابو سهل محمد بن سلیمان صعلوکی، ابو الولید حسّان بن محمد نیشابوری و ابوبکر احمد بن اسحاق صبغی (از فقیهان بنام شافعی) بود و مناسبات علمی مستحکمی میان او و حاکم وجود داشت، بهگونهای که صبغی در جرح و تعدیل و علل به حاکم مراجعه میکرد و اداره و تولیت اوقاف مدرسه خود، دارالسنّه، را به حاکم واگذاشت.
حاکم در تصوف مصاحب ابوعمرو بن نُجَید و جعفرِ خلدی و ابوعثمان مغربی بود و با کسانی چون ابوبکر محمد بن عمر جعابی، محدّث کثیرالحفظ امامی و ابو علی حسین بن محمد ماسرجسی نیشابوری که حافظترین محدّث روزگار خویش بود و ابوالحسن دارقطنی، محدّث مشهور، به مذاکره علمی میپرداخت.
حاکم دو بار به عراق و حجاز سفر کرد، نخست چند ماه پس از مرگ اسماعیل صفّار در سال ۳۴۱ هجری که راهی شهرهای مرو، بخارا، ری، همدان در ماوراءالنهر، خراسان و ایران گردید و بار دیگر در سال ۳۶۸ هجری که به شهرهای بغداد، کوفه و مکه سفر نمود.
ابوعبدالله حاکم در دوره سامانیان و وزارت ابوجعفر عُتبی، در سال ۳۵۹ هجری ، مسئولیت قضای نسا را برعهده گرفت و قضای جرجان هم بعد از آن به او پیشنهاد شد، اما نپذیرفت. به نوشته ابنعساکر و ابن خلّکان، سامانیان، حاکم را به عنوان پیک و سفیر نزد آلبویه میفرستادند. شفیعی کدکنی انتساب حاکم به تشیع را با سفارت او میان سامانیان و آلبویه مرتبط دانسته است.
در زمان حاکم، نیشابور یکی از بزرگترین مدارس حدیثی جهان اسلام بهشمار میرفتهاست و همچنین به دلیل سفرهای علمی حاکم، در کتابهای تاریخ و سرگذشت نامهها تعداد استادان وی را بیش از ۱۰۰۰تن ذکرکردهاند و گفتهاند که حاکم حدود هزار شیخ داشت. خود او فهرست بلندی از مشایخ نیشابور را در تاریخ نیشابور عرضه کردهاست. حاکم از عالمان و محدّثان بسیاری روایت کرده است، که از آن جملهاند: محمد بن یعقوب اصمّ، محمد بن عبداللّه بن احمد اصفهانی صفّار، ابوحامد احمد بن علی بن حسنویه مُقری، و ابو بکر احمد بن اسحاق صبغی. اشخاص فراوانی نیز از حاکم حدیث نقل کردهاند، از جمله ابوبکر احمد بن حسین بیهقی و ابوالقاسم عبدالکریمبن هوازن قشیری.
بیشتر تراجمنویسان اهل سنّت و کسانی که شرح حال حاکم را نوشتهاند، از تمایل وی به تشیع یاد کردهاند. مستند این قول، روایت «حدیث طَیر» در فضیلت امامعلی علیهالسلام و حدیث «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه» در المستدرک علی الصحیحین و گاه روایت مطالبی شیعی، چون زیارت جامعه، توسط حاکم است. حتی برخی، در عین ثقه دانستن وی، از او با تعبیر رافضی خبیث یاد کردهاند. در واقع، وجود حدیث طیر در المستدرک علی الصحیحین برای شرححالنویسان حاکم معضِلی بوده است و کوشیدهاند آن را به صورتهای مختلف توجیه کنند. سُبْکی درباره عقیده مذهبی و تمایل حاکم به تشیع، بهتفصیل بحث کرده و با ذکر دلایلی، شیعه بودن او را رد کرده است. وی ضمن پاسخگویی به کسانی که حاکم را شیعه و او را در این مذهب متعصب دانستهاند، بر تمایل نسبتآ شدید وی به علی علیهالسلام و تشیع به معنای نقل احادیث وارده در فضائل اهل بیت صحه گذاشته، اما معتقد است این تمایل به حدی نیست که او علی علیهالسلام را بر شیخین مقدّم بدارد. وی همچنین گفته که حاکم در کتاب اربعین خود، بابی درباره تفضیل ابوبکر و عمر و عثمان بر دیگر صحابه آورده است.
مقام علمی حاکم در حفظ احادیث با اسناد کمواسطه ( اصطلاحاً: سند عالی )، در روزگار خود ( قرن چهارم ) منحصر به فرد است، چندان که ابوحازم عمر بن احمد عبدویی بر آن است همه کسانی که پس از مسلم بن حجاج، به حفظ حدیث و آگاهی از علل آن شهرت یافتند، در عصر خود واجد نظیر و بدیل بودند، اما حاکم نیشابوری در روزگار خود هیچ نظیر و بدیلی نداشت.
فارسی از مشایخ خویش نقل کرده است که ابوسهل صعلوکی و ابن فورَک، دو تن از محدّثان و متکلمان بزرگ شافعی در نیشابور، حاکم را بر خود مقدّم میداشتند و او را بسیار محترم میشمردند.
دارقطنی، حاکم را از حیث اتقان و حفظ، بر ابن مَنده ترجیح داده است. همچنین ابوالقاسم سعد بن علی زنجانی، حاکم را خوشتصنیفتر از دارقطنی و عبدالغنی اَزْدی و ابن منده دانسته است. در شرححال حاکم از ملاقات او با بدیعالزمانِ همدانی یاد کرده و گفتهاند حاکم که شهرت بدیعالزمان را در حفظ اشعار شنیده بود، برای امتحان وی، جزئی مشتمل بر احادیث و اسناد برایش فرستاد و برای حفظ آنها یک جمعه به وی مهلت داد و بدیعالزمان آن جزء را پس از جمعه بازفرستاد و این کار را بیهوده شمرد و حاکم، در جواب، او را به معرفت نفس توصیه نمود و برتری حفظ احادیث بر اشعار را یادآوری کرد.
حاکم مخالفانی هم داشته است، از جمله ابو اسماعیل عبداللّه بن محمد انصاری و محمد بن طاهر مقدسی، که او را متهم میکردند و ضعیف میشمردند. سُبْکی آن را ناشی از اختلاف عقیده آنان دانسته و نوشته که شهرت آن دو به داشتن عقیده تجسیم بیش از شهرت حاکم به اعتقاد به تشیع است. از دیگر مخالفان وی، کرّامیان بودند که مدتی از خروج حاکم از منزل و املای حدیث جلوگیری کردند.
درباره مرگ حاکم، در سوم صفر سال ۴۰۵ قمری نوشتهاند که وی به حمام رفت و غسل کرد و خارج شد، سپس آهی کشید و در دم مرد و بعد از آنکه قاضی ابوبکر بر او نماز گزارد، به خاک سپرده شد.
از حاکم آثار زیادی باقی مانده است از جمله:
۱- تاریخ نیشابور الحاکم: که یک بار به سعی دکتر بهمن کریمی در سال ۱۳۳۷ هجری شمسی و بار دیگر با مقدمه، تصحیح ها و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی به چاپ رسیده است.
۲- المستدرک علی الصحیحین: که در حیدرآباد دکن به سال ۱۳۳۴ هجری چاپ شده است.
کتاب المستدرک علی الصحیحین، مهمترین و مشهورترین اثر حدیثی اوست. وی در این کتاب کوشیده است احادیثی را گرد آورد که شرایط صحت احادیث موجود در صحیحین را دارند، اما در آن دو کتاب نقل نشدهاند. المستدرک به شیوه کتابهای فقهی تبویبشده است و علاوه بر احادیث فقهی، حاوی احادیث بسیاری در زمینه عقاید، طب، ملاحم و فتن و تفسیر قرآن و سیره و مغازی است. درباره المستدرک بحث و جدلهای فراوانی میان رجالیان و محدّثان اهل سنّت رخ داده است. ذهبی در کتابی به نام مختصر کتابالمستدرک علی الصحیحین، احادیثی را که به نظر او، برخلاف شرایط بخاری و مسلم بوده، از کتاب حاکم حذف کرده است. کتاب مستدرک و تلخیص ذهبی بارها چاپ غیرانتقادی شده است. عادل حسن علی در کتاب الامامالحاکم النیشابوری و کتابه المستدرک (قاهره ۱۳۸۴ش/۲۰۰۵) جوانب گوناگون المستدرک را بررسی کرده است.
۳- الاکلیل.
حاکم کتاب الاکلیل را درباره ایام پیامبر و همسران ایشان و برای ابوعلی سیمجور، سپهسالار سامانیان در خراسان، تألیف کرده و در معرفة علومالحدیث به برخی مباحث آن اشاره کرده است.
۴ – معرفت علوم الحدیث: که در قاهره به سال ۱۹۷۳ میلادی به اهتمام معظم حسین منتشر شده است.
کتاب معرفة علومالحدیث حاکم در حوزه علوم حدیث از جمله چند کتاب اساسی این دانش است که پایههای مهم این رشته را استوار ساخته و به تعبیر ابن خلدون این دانش را تهذیب، و محاسنش را آشکار کرده است. حاکم پیش از تألیف آن، آثار مختصری در علوم حدیث مثلا کتاب المدخل الی معرفة کتاب الاکلیل (اسکندریه ۱۹۸۳) و المدخل الی معرفة الصحیح (بیروت ۱۴۰۴ و با عنوانِ المدخل الی معرفة الصحیحین، ریاض ۱۴۰۴) ــ نوشته بوده و در کتاب معرفة علومالحدیث به الاکلیل ارجاع داده است.
ابومحمد عبدالغنی ازدی در کتابی با نام کشف الاوهام التی فی مدخل الحاکم، یا اوهام الحاکم فی المدخل، کتاب معرفت علوم الحدیث حاکم را نقد و حاکم، به اینسبب، از وی تشکر و او را دعا کرده است. کتاب مذکور به کوشش مشهور حسن محمد سلمان در ۱۴۰۷ در اردن منتشر شده است.
از دیگر آثار حدیثی حاکم است: تسمیةُ من أَخْرَجَهُم البخاری و مسلم وَ مَا انفَرَدَ به کل واحد منهما (بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷)، سؤالات الحاکم للدارقطنی فی الجرح و التعدیل (ریاض ۱۴۰۴)، و سؤالات مسعود بن علی السجزی مع اسئلة البغدادیین عن احوال الرواة (بیروت ۱۴۰۸ و قاهره ۲۰۰۶).
۵ – مزکی الاخبار.
در مزکّیالاخبار ــ که خود حاکم از آن با نام المزکیین لرواة الأخبار یاد کرده وی به بحث از جرح و تعدیل راویان حدیث در ده طبقه پرداخته است.
6- المدخل الی الاکلیل: که در حلب به سال ۱۹۳۲ میلادی و در لندن به سال ۱۹۵۳ میلادی توسط J.Robson انتشار یافته است.
۷- فضائل الشافعی: که نسخه ای از آن وجود ندارد.
باتوجه به شافعی بودن حاکم و منازعات تند حنفیان و شافعیان در دوران او، حاکم کتاب فضائلالشافعی را، مشتمل بر اخبار متداول میان شافعیان در فضیلت محمد بن ادریس شافعی، تألیف کرد. نسخهای از این کتاب یافت نشده، اما احتمالا بخش اعظمی از مطالب آن در کتاب مناقبالشافعی ابوبکر احمدبن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸)، که یکی از مهمترین راویان آثار حاکم بوده، باقی مانده است
8- المدخل الی الصحیحین.
۹- فوائد الشیوخ یا الفوائد: که در کتابخانه ظاهریه دمشق باقی است.
۱۰- تسمیه من اخرجهم البخاری و مسلم: که این کتاب نیز در کتابخانه ظاهریه دمشق باقی است.
۱۱- مفاخرالرضا: در منقبت امام هشتم علیه السلام و چندین رساله دیگر که اکنون برخی از آنها در دست نبوده و یا از آنها خبری نیست.
مفاخرالرضا، که در مناقب امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام بوده، تنها از طریق نقلقولهایی که ابن حمزه طوسی آورده، شناخته شده است و احتمالا حاکم کتاب مستقلی به این نام نداشته و مطالبی که ابن حمزه نقل کرده، بخشی از شرححال امام رضا علیهالسلام، در تاریخ نیشابور بوده است. بهنوشته ابن شهرآشوب، شخصی به نام ابوعبداللّه مفید نیشابوری کتابی به نام مناقبالرضا تألیف کرده و آقابزرگ طهرانی احتمال داده است که ابوعبداللّه مفید نیشابوری همان حاکم باشد. از نام برخی آثار دیگر حاکم در منابع سخن رفته است، اما اطلاع بیشتری از آنها در دست نیست.
نام رايج و مشهور اين كتاب در طول قرون « تاريخ نيشابور » بوده ولى گويا نام اصلى آن « تاريخ النيسابوريين » است زيرا هدف مؤلف در اين كتاب معرفى رجال و عالمان نيشابور بوده است. اين كتاب مفصل، به زبان عربی و در تعداد مجلدات آن اختلاف نظر وجود دارد. خليفه نيشابورى ( مترجم قرن هفتم و هشتم اثر )، كه موثق ترين منبع در اين زمينه است، آن را چهارده مجلد ذكر كرده است.
تأليف تاريخ نيشابور در سال 388 هجری به پايان رسيده است. اصل اين كتاب از بين رفته، ولى از عبارات حاجى خليفه متوفاى 1067 هجری برمى آيد كه تا زمان او در دسترس بوده است. شمس الدينذهبى ( متوفاى 748 ق ) تاريخ نيشابور را خلاصه كرده و آن را مختصر تاريخ الحاكم ناميده است. كتاب حاضر تلخيص و ترجمه اى است كه توسط محمد بن حسين خليفه نيشابورى ( زنده در 717 ق ) صورت گرفته است.
كتاب با مقدمه اى درباره فضيلت خراسان و نيشابور شامل احاديثى از پيامبر اكرم و ( ص ) سخنانى از صحابه و تابعين و بعضى بزرگان ديگر در اين باره، آغاز شده، آنگاهمؤلف بزرگانى را معرفى كرده است كه در عصر اسلامى از نيشابور برخاسته اند يا بهآنجا وارد شده و مقيم گشته يا از آنجا گذشته اند و سپس به تاريخ و جغرافياى نيشابور پرداخته است. وى در بخش زندگىنامه ها شرح حال 2680 تن ازبزرگان نيشابور را آورده و آنها را در هشت طبقه دسته بندى كرده است كه با صحابه پيامبر اكرم آغاز و با معاصران مؤلف ختم مى شود.
مختصر تاريخ نيشابور نيز مشتمل است بر ذكر 28 تن از صحابه، 71 تن از بزرگان تابعين، 83 تن از اتباع تابعين، 614 تن از اتباع اتباع، 512 تن از علماى نيشابور و ديگر عالمانىكه به آن شهر آمده و به نشر علم پرداخته اند، 323 تن از دانشمندان ساكن نيشابور و 950 تن از مشايخ حديث كه حاكم نيشابورى از آنها حديث شنيده است.
در تكمله نيز، 99 تن از مشايخ حديث حاكم نيشابورى كه پس از تأليف كتاب درگذشته اند، ذكر شده اند. حاكم نيشابورى پس از زندگىنامه ها، در بخشى مهم، آگاهى هاى سودمندى درباره تاريخ و جغرافياى خراسان بزرگ، پيشينه نيشابور قبل از اسلام، پيدايش اسلام در آنجا، معمارى شهر و… و همچنين اطلاعاتى از برخى از شهرهاى ديگر ايران آورده است.
نسخه شناسى کتاب حاکم ( تصحیح دکتر شفیعی کدکنی )
نسخه خطى اين كتاب متعلق است به كتابخانه مركزى بورسا Bursa در تركيه كه داراى 74 ورق و هر صفحه داراى 21 سطر به خط نسخ مى باشد. تاريخ ندارد و حدس زده اند كه در قرن پانزدهم ميلادى / نهم هجرى يا كمى بعد از آن كتابت شده باشد. اين نسخه را استاد فراى، استاد دانشگاه هاروارد در 1965 میلادی به صورت عكسى چاپ كرده است و فيلمى هم از آن به شماره 145 در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است.
مترجم كتاب
« محمد بن حسين بن احمد المعروف بالخليفة النيسابوري » مترجم « تاريخ النيسابوريين » حاكم، احتمالا در اواخر قرن هفتم و حدود 690 هجرى متولد شده است. در كتب رجال اطلاع چندانى درباره اين شخص يافت نمى شود. نسخه اى كه امروز از تاريخ نيشابور خليفه در اختيار ماست، صورت تغيير شكل يافته ترجمه و تلخيص اوست, يعنى در فاصله حدود 690 تا 750 هجرى كه دوره احتمالى حيات خليفه است و روزگار كتابت اين تلخيص كه مسلما بايد بعد از هشتصد و هشت هجرى باشد، اين كتاب دستخوش تغييراتى شده است و در آن بعضى وقايع قرن نهم هجرى را نيز وارد كرده اند. ظاهرا حذف و تلخيص هايى ازجانب كاتب در آن اعمال و اطلاعاتى نيز بر آن افزوده شده است.
منابع:
– حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، تاریخ نیشابور، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، تهران 1375.
– ویکی فقه https://fa.wikifeqh.ir.
– ویکی پدیا فارسی https://fa.wikipedia.org.